ویژگی های عقل و انسان عاقل چنین است :
ویژگی های عقل و انسان عاقل چنین است :
*عقل هرگز جدل نمی کند نه با خویش و نه با غیر خویش . یعنی عقل دیالکتیکی نیست یعنی علیتی و چون و چرائی نیست. بلکه مشاهده ای است.
*عقل هرگز در آن واحد و دربارۀ امر واحدی دو حکم صادر نمی کند. یعنی عقل هرگز تردید نمی کند و دوگانه نیست.
*عقل دوست صاحب خویش است و هادی و فرمانده و فرمانبر اوست .
* عقل ، صاحب خود را در فتنه و فساد و پریشانی نمی اندازد.
* احکام عقل همواره در قالب شریعت انبیاء است و لذا سراسر آداب و اخلاق است.
* عقل ، هرچه که فراتر می رود و چشمش بازتر می شود صاحبش را متواضع و آرامتر می کند .
* عقل ، هدایت کننده و هماهنگ کننده امیال و افکار و اعمال صاحب خویش است.
*انسان عاقل هرگز احساس کمبودی در دنیا نمی کند و هرگز کمبود ابزار و امکانات مادی را برای خودش مانع راه و زندگی و خوشبختی نمی بیند.
* عقل ، در همه انسانهای عاقل در موضوعات واحدی ، احکام یکسانی صادر می کند. پس عقل عامل وحدت انسانهای عاقل است.
* فلسفیدن و خیالات کردن و طرح و برنامه ریزی نمودن و آرمان بافتن ربطی به عقل ندارد بلکه تجلی عدم حضور عقل در ذهن است.
* كانون عقل ، قلب انسان است که چون نور تمامی وجود فرد عاقل را تحت الشعاع قرار می دهد : ذهنش را ، حواسش را و اعمالش را.
*عقل و ایمان دو روی سکه دل هستند: روی خاموش آن و روی گزارشگر آن .
*تعقل همان عملکرد ذهن در حوزه «اکنون» است یعنی حوزه واقعیت.
* عقل ، بخود آورنده است و خود شناساننده و از خود فرا رونده .
*نخستین دعوت انسان به عقل و تعقل در ادیان الهی وجود دارد. پس عقل یک صفت دینی است و یک مکاشفه دینی.
*كمال عقل همانا شناخت و مشاهده کامل و رویاروی «دل» است. پس کمال عقل ، عشق است . و کمال عاقلیت همان عاشقیت است. و این همان وحدت وجود انسان است.
از کتاب گزارش آخرین وضعیت بشری ص 109
تألیف استاد علی اکبر خانجانی
این کتاب را بهمراه 170جلد دیگر از همین مولف را در وب سایت زیر دانلود کنید
khanjany.org
*عقل هرگز جدل نمی کند نه با خویش و نه با غیر خویش . یعنی عقل دیالکتیکی نیست یعنی علیتی و چون و چرائی نیست. بلکه مشاهده ای است.
*عقل هرگز در آن واحد و دربارۀ امر واحدی دو حکم صادر نمی کند. یعنی عقل هرگز تردید نمی کند و دوگانه نیست.
*عقل دوست صاحب خویش است و هادی و فرمانده و فرمانبر اوست .
* عقل ، صاحب خود را در فتنه و فساد و پریشانی نمی اندازد.
* احکام عقل همواره در قالب شریعت انبیاء است و لذا سراسر آداب و اخلاق است.
* عقل ، هرچه که فراتر می رود و چشمش بازتر می شود صاحبش را متواضع و آرامتر می کند .
* عقل ، هدایت کننده و هماهنگ کننده امیال و افکار و اعمال صاحب خویش است.
*انسان عاقل هرگز احساس کمبودی در دنیا نمی کند و هرگز کمبود ابزار و امکانات مادی را برای خودش مانع راه و زندگی و خوشبختی نمی بیند.
* عقل ، در همه انسانهای عاقل در موضوعات واحدی ، احکام یکسانی صادر می کند. پس عقل عامل وحدت انسانهای عاقل است.
* فلسفیدن و خیالات کردن و طرح و برنامه ریزی نمودن و آرمان بافتن ربطی به عقل ندارد بلکه تجلی عدم حضور عقل در ذهن است.
* كانون عقل ، قلب انسان است که چون نور تمامی وجود فرد عاقل را تحت الشعاع قرار می دهد : ذهنش را ، حواسش را و اعمالش را.
*عقل و ایمان دو روی سکه دل هستند: روی خاموش آن و روی گزارشگر آن .
*تعقل همان عملکرد ذهن در حوزه «اکنون» است یعنی حوزه واقعیت.
* عقل ، بخود آورنده است و خود شناساننده و از خود فرا رونده .
*نخستین دعوت انسان به عقل و تعقل در ادیان الهی وجود دارد. پس عقل یک صفت دینی است و یک مکاشفه دینی.
*كمال عقل همانا شناخت و مشاهده کامل و رویاروی «دل» است. پس کمال عقل ، عشق است . و کمال عاقلیت همان عاشقیت است. و این همان وحدت وجود انسان است.
از کتاب گزارش آخرین وضعیت بشری ص 109
تألیف استاد علی اکبر خانجانی
این کتاب را بهمراه 170جلد دیگر از همین مولف را در وب سایت زیر دانلود کنید
khanjany.org
- ۲.۳k
- ۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط